امید افزائی های فریبنده ودیوارهای شکسته عاقبت خوب ندارد
م ی هادی م ی هادی

بعد از انتقال قدرت در امریکا از آقای جورج بوش برای اوباما،  سخنانی که بعد از سوگند، ریس جمهور اوباما  بیان کرد. در میان آدم های  چشم براه به سیاست های صادراتی ذهنیت های  را ببار آورده که اوباما گویا جهان را تغیر خواهد داد. مراسم  نمایشی که  تحت پوشش چهل هزار نیروی امنیتی ( مساوی با نیروی امنیتی افغانستان) برگزار شد.  گفته میشوداین نمایش از هر زمان دیگر نمایشی تر بوده است. دراینروز مردم جهان یک خاطرهء دیگر را نیز  در ذهن خود ثبت نمودند که  سکتگی ادای سوگند تحت تاثیر این تجمل وزرق وبرق نمایشی بود. با اینهمه سیاسیون چشم براه  توجه نکرده اند که اوباما به قانون اساسی  ایالت متحده امریکا قسم خورد که به آن وفادار میماند. یعنی به قانونی سوگند یاد کرد که مردم را نخبه گان جامعه تعریف میکند.  این آدم های چشم براه در آغاز انتخاباتِ تنها دو حزب سیاسی با اهداف همردیف  درجامعهء چهارصد وپنجاه ملیونی که با شرکت سی فیصد رای مجموع نفوس کشور بقدرت میرسند هوس نمایش انتخاباتی را میخورند، که با مصرف صدها ملیون دالر طرفین برگزار میشود . ودر نتیجه انتخابات، هوس چند" دهان گپی" را میخورند که از گذشتهء  چهل وچهار ریس جمهور این کشور گوش بگوش همچنان شنیده شده است.

پر واضح است اوباما چون اسلاف خود در این مقام تلاش خواهد کرد اقتصاد شکستهء سلاطین سرمایه را برای سود آوری بیشتر به این سلاطین ترمییم نمائید .چه واقع خواهد شد؟ آنان بازار را برای بهره کشی بدست میگیرند. وبا شدت بیشتر جبران خساره ایام ورشکستگی میکنند.  تنها مردم  به تعریف واقعی مردم است که  بار گران زندگی  را در هردو حالت بدوش خواهند کشید.

  اوباما وعده داده است گوانتنامو را تعطیل میکند. عراق را به عراقیان می سپارد. به افغانستان لشکر بیشتر روانه میکند. اما اینکه کفارهء این همه گناهان سیاست های جفا کارانه را درقبال بروز این همه حوادث زیانباردر جهان وخود ایالت متحده امریکا  چه کسی باید بپردازد؟  پاسخ این است که  از گوانتنامو زندانیان را به کشور های دیگر میسپارد ویاتعدادی جنایتکارانی  را که مانند رهبران طالبان والقاعده آزاد ساخته اند، دیگران را  آزاد میسازد، وگوانتنامو را تعطیل میکند.ازعراقیان عراق آباد وآرام را گرفتند. و اکنون عراق ویران وآشوب زده را  دوباره بدست عراقیان میدهد.  در باره افغانستان سیاست سازش وتوطعه را با پا کستان برای حفظ وضعیتی که منافع آنان را در افغانستان تامین کند دنبال میکند. تا ضرورت  ارسال لشکربیشتر وحضور آن در افغانستان  مطرح باشد.

واقعیت زندگی در این کشورودرکشور های که ایالت متحده امریکا آنانرا زیر چتر سیاست خود دارد باقی وپا برجا میماند. خلاصه در بُعد داخلی واقعیت این است که: وقتی در این کشورنظر میکنید هیچ کمبودی را در محتوای زندگی نمی بینید واما وقتی در این کشور زندگی میکنید آنهمه چیز را دارید که از هیچ یک آن بوی رفاه وآرامش به دماغ  نمیرسد. به همین سبب است که نود فیصد مردم به بیماری های روانی دچار اند.                                                            

لذامردم حادثات به ظاهر حیرت انگیزرا در این جوامع  متمدن شاهد اند. در حقیقت  این حادثات حیرت انگیز نه، بلکه انعکاس  اثر گذاری ستم اقتصادی است. انسانهای این جوامع که از داشته های چشمگیر  باید با آرامش خاطراستفاده ببرند. وقتی میدانند داشته های هوس انگیز  فقط  هوس های  را درخیال آنان ارضا میکند، مگر هیچگاهی از آنها نخواهد بود. به زندگی نا امید میشوند و به امراض روانی دچار میگردند. در چنین یک حالت است که ازمیان کسی تفنگ بر میداردو به حیات دها تن  یکجا با حیات خود خاتمه میدهد. ودرنتیجهء این چنین حوادث ازجانب مسوولین بارها ابلاغ شده ، که شخص مرتکب جرم،  تکالیف روانی داشته است. عقدهء کمبودی ، نا امیدی و مایوسی از زندگی  محصول  سیستم ونظامی است که  همه چیز دارد اما همه چیزبرای همه نیست. تنها برای یک اقلیتی است که در "تعریف"  نخبه گان جامعه اند.  تمدن  برای ساده سازی زندگی بشر است.  ساده سازی زندگی یعنی دست رسی به همه موارد قابل استفاده برای انسان که  رفاه بشر را تامین مینمائید.

در بُعد جهانی در جهان کشوری وجود ندارد که به اساس اثر پذیری سیاست  های ایالت متحده، آن کشوردر راه پیشرفت وخود کفائی گام گذاشته باشد. ویامردم ازرفاه زندگی بهره مند شده باشند.  ویا آرامش در فضای زندگی مردم وکشور مشهود باشد. به نوکر فرمانبردار سالهای طویل ایالت متحده امریکا در همسایگی افغانستان( پاکستان)  توجه شود. بجزتولید تروریست وانسانهای جنگ افروز((مردم مورد نظر نیست)) آیا کدام صنعت واقعی دیگر در آن کشوروجوددارد؟ ویا دریک دید دیگربه کشور ایران توجه شود. که در زمان حکومت داکتر مصدق  این کشورصادر کننده گندم به قسمتی از جهان بود.  در نتیجهء دخالت سیاست های ایالت متحده امریکا  حالا ضرورت و احتیاج خود را ازخارج وارد میکند.    منظوراز این  مثالهای ساده وگویا، در داخل وخارج، سودجوئی سرمایه سالاران نظام سرمایه در عرصه  زندگی مردم در داخل ایالت متحده، ودر خارج نسبت به جوامعی که تحت پوشش سیاست های ایالت متحده قرار داشته ودارند. این است که امید افزائی های فریبنده  هیچ چیزی را تغیر نخواهد داد. بلکه ستم به سرنوشت مردم در داخل مستولی خواهد بود. وموانع  در راه پیشرفت وخود کفائی کشورهای تحت پوشش نظام سرمایه با سیاست های جدید وبازار سازی برای نظام سرمایه سالاری در  کشور ها عقب نگهداشته شده تداوام خواهد یافت......ختم 


January 25th, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی